ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
پیامبر صلى الله علیه و آله: شش چیز را براى من ضمانت کنید تا من بهشت را براى شما ضمانت کنم، راستى در گفتار، وفاى به عهد، برگرداندن امانت، پاکدامنى، چشم بستن از گناه و نگه داشتن دست (از غیر حلال). کنز الفؤاد ج 2 ، ص 11 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج 74 ، ص 170
مرضیه برومند: کرونا دنیای جذابی برای روایت دارد
برپایی مجازی جشنواره، میتواند پتانسیل خوبی برای گستردهترکردن مخاطبان سینمای کودک و نوجوان هم باشد. روایت نوجوانان از بیماری کرونا یکی از محورهای المپیاد فیلمسازی است. کرونا تجربه ترسناکی است، اما دنیای جذابی برای روایت دارد. بچههای ۱۸ساله فرصت دارند بدون کوچکترین ترسی از قضاوت، دنیای خودشان را با ما تقسیم کنند و چه چیزی بهتر از این وجود دارد؟
از صحبتهای این فیلمساز
با جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#روز_پزشک
اول شهریور و روز پزشک امسال با شرایطی که کادر درمان دارند متفاوت بود. سختیهای این چند ماه و حجم بالای کار و کشته شدن بسیاری از پزشکان براثر بیماری کرونا باعث شد خیلیها روز پزشک را تبریک بگویند و به این بهانه از پزشکان تشکر کنند، از سختیهای کارشــــــــان بنویسند و مشکلاتشان را یادآوری کنند: «امسال روز پزشک روز متفاوتی است، در حالی به استقبال این روز می رویم که در سوگ بسیاری از مدافعان سلامت نشستهایم. کادر درمان نشان دادند آنجا که لازم است با جان خود میآیند. به احترام تمام جانباختگان کادر درمان ایستاده کلاه از سر برمی داریم»، «روز پزشک رو نمیخواد تبریک بگید، عوضش به کل کادر درمان رحم کنید و ماسک بزنید و توی خونهها بمونید.»، «روز پزشک بر تمام همکاران مبارک خصوصاً آنها که«در سکوت» به تن و روان انسانها خدمت میکنند. فحشها را میشنوند و سکوت میکنند. نقدها را میشنوند و بهکار میبرند. آنها که شغل خود را نه وسیلهای برای مال اندوزی که راهی جهت انسانیتر زیستن میبینند. پزشکی هنوز شغل شریفی است همچون تمامی مشاغل شریف»، «دختر ٨ ساله استاد زنان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بهعلت کرونا فوت شد. سهم دکتر فهمیه ثابت فوق تخصص انکولوژی زنان و دکتر کیوان محمودی فوق تخصص قلب از روز پزشک خداحافظی بامیوه زندگیشون بود.»، «امسال روز پزشک بیشتر از تبریک تسلیت داره.»، «یاد همکاران پزشک و پرستار و سایر بخشهای درمانیمون که بر اثر کرونا امسال از دست رفتن گرامی باشه»، «کلمه پزشک منو یاد اون دکتر پاکستانی درمانگاه سپاه میاندازه که وسط جنگ اومده بود شهر جنگ زده و بدون دارو کرمانشاه، توی کیفش جنتامایسین داشت و خواهرم رو با همون جنتامایسین از مرگ حتمی نجات داد»، «روز پزشک مبارک تکتک پزشکانی که اشک درد ما رو تبدیل به اشک شادی کردن.»، «روز پزشک رو به انترنهای مملکت که با ۵۰۰ ،۶۰۰ تومن، هفتهای راحت ۸۰، ۹۰ ساعت شیفت میدن تبریک میگم. قهرمان شمایید»، «مدتیه کسوت پزشکی دیگه اون روپوش ساده سفید سمبولیک نیست، جاشو داده به این لباسای بدقلق و کلافه کننده. میخوام روز پزشک رو به همه اونایی که تو این مدت بدون چشم داشتی سختیهای این جامه جدید رو تحمل کردن تبریک بگم»، «امسال روزِ پزشک رو با یه بغضِ فروخورده میگذرونیم»، «روز پزشک و به همه استادان و بزرگانی که در این راه عمر خودشونو گذاشتن تبریک میگم. به همه پزشکایی که به حرف و درد بیمار گوش میکنند. همه پزشکایی که بیمار خودشونو به چشم اسکناس نمیبینند. پزشکایی که برای بیمار خرج الکی و عمل الکی نمیتراشن.»
به من چه؟
بحـــــــــــــــث قرارداد مارک ویلموتس سرمربی تیم ملی فوتبال و جریمهای که ایران باید برایش پرداخت کند همچنان جنجالی است. بخصوص بعد از حضور مهدی تاج در تلویزیون و حرفهایی که درباره این قرارداد زد و گفت جریمه را پرداخت نمیکند. همه اینها باعث شد موج تازه از حمله به تاج در شبکههای اجتماعی شکل بگیرد: «اگه معلم کسی را دعوا میکرد آن شاگرد با پررویی میگفت: آقا فقط ما نبودیم، شما فقط ما رو میبینی! حالا کار مهدی تاج است که میگه: در این کشور چقدر تصمیمات بد گرفته شده که مضراتش خیلی بیشتر از این بوده؟ چقدر ارز ۴۲۰۰ تومانی رفته و هیچی هم برنگشته.»، «اینکه مجری تلویزیون به مهدی تاج بگه بیکفایت، جرم محسوب میشه و پیگرد قضایی داره. اما اگر مهدی تاج ۸ میلیون یورو پول مملکت رو به فنا بده، یه اتفاق سادهس»، «تاج اومده و برای دفاع از گندی که در مورد قرارداد ویلتموس زده، از برنامه نود و عادل فردوسیپور مایه گذاشته که چرا حذفش کردین. آقای مهدی تاج، به جای ماست مالی کردن به فکر حل مشکل و پرداخت پول باش، موقع عقد قرارداد با ویلموتس رئیس فدراسیون شما بودی»، «آقاى تاج در پاسخ به اینکه آیا خسارت ویلموتس باید از اموال شما پرداخت شود گفته مگر وزرا و دیگران خسارت اشتباه را دادن که من بدهم! همیشه یک شروعی هست امیدواریم جناب آقای رئیسى ریاست قوه قضائیه دستور محاکمه دهد تا هزینه اشتباه ایشان از جیب مردم پرداخت نشود.»، «کاش یک درصد روی زیاد مهدی تاج و رفقا را من داشتم صرفاً برای دفاع از حقوق حقه خودم در کار و زندگی. اومده جلوی دوربین نشسته گفته داستان ویلموتس به من چه»، «مهدی تاج: «من بیکفایت نیستم. بیکفایت اون مجری است که برنامهای با 3 میلیون اساماس را به برنامهای با 400 هزار نفر مخاطب رساند!» من از صحبتهای آقای تاج قانع نشدم الانم برام سؤاله که اوکی، میثاقی از نظر شما بیکفایت و برنامهاش کم بیننده ولی شما چرا رفتید تو برنامهاش؟»، «شاهبیت جملات مهدی تاج؛ اونجا بود که گفت: «حالا یه اشتباه هم ما کردیم!». چقدر تلخ و در عین حال، چقدر آشنا.»
نمایش کسوف؛ تأکیدی بر ناامنی جهان
ارمغان بهداروند
شاعر
هنر، فراتر از مرزها خلق میشود و میخروشد. وطن هنرمند جهان است و از همین همجهانی است که هر کجا دردی هست، هنر به درمانش میکوشد. همه ما این سالها، هممصیبت مردمان همزبان و همسایه خویش در افغانستان بودهایم و با دردهایشان درد کشیدهایم و در دردهایمان البته شریک بودهاند. هنر، تبلور این همجهانی بوده است و تئاتر که رسانه رسای روزگار ماست بارها به خلق آن بر صحنه همت کرده است. از این میان نمایش «کسوف» که به نویسندگی و کارگردانی «ایوب آقاخانی» روایتگر زندگی مردی افغان است که با زنی ایرانی به نام ثریا ازدواج کرده است. بیوقت نیست اگر به تماشای دوباره این نمایش که در بستر تماشای آنلاین قرار داده شده است، آرزومند آرامش و آسودگی مردمان آن سرزمین دیرین باشیم.
همیشه کسی که تو را میخنداند و میگریاند، رفیق نیست! یک شکل رفاقت هم به فکر فرو بردن است. تعارف به دیدن دیگران و دیگران را خویش دیدن. خاصه آنکه این دیگران، همسرزمین و همزبانهای دیروز تو و هم زبانهای امروز تو باشند. نمایش «کسوف» این چنین رفاقتی با مخاطب خود دارد. درد اگرچه درد یک همزبان افغانی است اما آنچه بیشتر ما را به فکر فرو میبرد، درد بیوطنی است. ملاقات با «میوَند» کسوف، ملاقات با همه مردمانی است که آتش جنگ، خرمن آسایش و آرامش آنها را شعلهور کرده است، ملاقات با عشقهایی است که حتی جنگ هم نتوانست منکرشان باشد. ملاقات با «ثریای» کسوف، ملاقات با مادرانی که امیدوارانه انتظار کشیدند و امیدوارانه انتظار میکشند. یک سوی این صحنه، مردی افغان است که بیپروا، زن ایرانی آن سوی صحنه را دوست دارد و سوی دیگر صحنه، زنی است که در آرزویی دور، عشق وطن و گلی گمشده راضی به هجرت نمیشود. کسوف تأکیدی بر ناامنی جهان امروز است. انسان روزگار ما آن قدر بلا دیده است که دربه در چند مترمربع آزادی باشد! این چند متر گاه میتواند خط صفر مرزی باشد. خطی که آشکارا باید هویتت را آن سوی و این سوی مرز بگذاری و خودت نباشی. «کسوف»، بازجویی از مرد و زنی است که زیر نوری گزنده به صدایی حملهور پاسخ میدهند! صدایی ستیهنده که گاه در شنیدن تلخترین پاسخها، شکست میخورد و از این شکست، شکنجه میشود و فریاد میزند. 50 دقیقه صحنه کسوف، مالامال از پرسشها و پاسخهاست. گاهی نامی به ناز پرسیده میشود، گاه استنطاق رفتن، گاه دلیلی برای دوست داشتن و گاه حتی معنای واژهای! پرسشگر گاهی پرسشگر است و گاهی پاسخگو و همین رسالت کسوف است که به ما بقبولاند رعایت کنیم تا رعایت شویم. کسوف نه فقط سرگذشت مردی مهاجر و زنی ایرانی که میتواند سرگذشت همه ما باشد. قبول که مرزهای جهان در شرف فروپاشی است اما خوب که به نقشه جغرافیای انسانی توجه کنیم آدمهای این روزگار آن قدر حد و مرز دور خویش کشیدهاند که تماشای یک میز دو نفره شاید، نوستالژی روزهای نیامده ما بشود!
کسوف شاید بازنوشته این شعر مهدی اخوان ثالث باشد: حکایت دو کفتر که سرگرم دلجویی از یکدیگرند و در اوج خشونتها و غربتها، نومیدانه به رستگاری خویش میاندیشند:
غم دل با تو گویم، غار
بگو آیا مرا دیگر امید رستگاری نیست؟
صدا نالنده پاسخ داد
آری نیست؟
چگونه جوانان مستعد به پدیده تبدیل میشوند؟
بهزاد اژدری
سرامیست
به خاطر طبیعت کارم بیشتر اوقاتم در کارگاهم میگذرد و از طرفی کارگاه و منزل در یک مکان مستقر است. پیش از شیوع کرونا اینگونه کار کردن جزو سبک زندگی من بود. من با بیرون از این محوطه تقریباً کاری نداشتم. برای من فضای قبل از کرونا مثل فضای کرونا بود. و من این مسأله قرنطینه را اصلاً حس نکردم. اتفاقاً بهدلیل اینکه فعالیتهای بیرونی حذف شد، مثل تلفنهایی که دائماً از ادارات و نهادهای فرهنگی به من میشد و کار از من میخواستند، همه اینها حذف شد و بنابراین من با خیال راحت تری به کارهایم پرداختم و توانستم بیشتر کارهای عقب افتادهام را سامان بدهم. آثاری را خلق کردم و این بخشی از کارهایم بود و برای همین ساخت آنها کاملاً به اتمام نرسید که بخواهم نمایشگاهی داشته باشم. اما با دعوت نمایشگاه افرند یک گالری مجازی هم برگزار کردم.
خدا رو شکر من همیشه برای فروش آثارم توفیق داشتم. البته در دوره کرونا که مسأله بحرانی است و جامعه از چند جهت دچار بحران میشود، حتی اگر هم برخی از بحرانها واقعی نباشند اما بحرانهای خیالی هستند. آدمها وقتی یک بار زیادی روی دوششان هست از فکر کردن در مورد بقیه زمینهها عاجز میشوند. به عبارتی آن بحران از فکر کردن جلوگیری میکند. بنابراین دوران کرونا برای کل دنیا وضعیت مناسبی نبود و همه را به یک حالت منجمد یا کم فعال در حوزه اقتصاد نگه داشت. من هم در این دوره درآمد خاصی نداشتم. اما بجز آن وضعیت کارم خوب است.
اما در مورد جوانانی که میخواهند وارد بازار کار هنر شوند، باید بگویم که اگر جوان مستعد و هنرمند باشد، فقط موضوع کوشش و باورش میماند که میتواند او را به یک پدیده تبدیل کند. غیرممکن است کسی مستعد باشد و اگر تلاش کند به نتیجه نرسد. اما متأسفانه فضایی که امروز وجود دارد این است که جوانان امروزی به خاطر فضایی که بر جهان حاکم است، بهدنبال خیال بهسرعت دست یافتن به هدف هستند و این نتیجه چیزهایی است که جهان امروز تزریق میکند به جوامع دیگر مثل ایران. تا مردم و جوانهایی که با فضای مجازی بیشتر سر و کار دارند، فکر کنند با یک یا دو ماه پرداختن به موضوعی میتوانند به همه اهداف زندگیشان دسترسی پیدا کنند. اینگونه نیست. مشکل نگاه و دیدگاه جوانانی است که اغلبشان استعداد هم دارند اما برای رسیدن به نتیجه مطلوب تا پایان کار نمیایستند و در واقع به نظر میآید که هدفشان از کار بیشتر سرعت رسیدن به نتایج مالی است. در حالی که اگر به خود کار برسند بعد از مدتی نتایج مالی هم به سراغشان میآید. چون کارشان با کیفیت بهتری بیرون داده شده است. بنابراین حلقه مفقوده آن تمرکز و رسیدگی کامل به پروسه کامل شدن فرآیندهای آموزشی و ساختن و پرداختن به هنر است. یعنی نصفه کار را رها میکنند و میگویند ما موفق نشدیم. به هر حال هر جایی در زندگی رقابت وجود دارد که بسیار سازنده است. و باید تلاش کنند تا بتوانند کار خوب انجام دهند. ضمن اینکه رسیدن به دیوار گالریها هم هدف نیست. من با این مسأله مشکل دارم. اینکه هنرمند به خودی خود در کار هنری به لذت و نتایجی میرسد که اصلاً در گالریها به دست نمیآید.
تلاشی برای درک بهتر واقعه عاشورا
«حماسه حسینی» عنوان مجموعهای دو جلدی از مرتضی مطهری است، این کتاب که حالا قدری خلاصه شده و پیشتر سه جلدی بوده دربردارنده مجموعهای از سخنرانیهای شهید مطهری درباره واقعه کربلاست. اما مسألهای که این مجموعه را از دیگر کتابهای مشابه جدا میسازد تلاشی است که این نویسنده و مبارزسیاسی در راستای خط بطلان کشیدن بر تحریفهایی که درخصوص این واقعه تاریخی- دینی رخ داده به خرج داده است. مسألهای که چند سالی است بیش از پیش در خلال سخنرانی برخی مداحان هم مورد توجه قرار گرفته و حتی واکنشهایی از سوی مراجع دینی را بهدنبال داشته است.
این مجموعه دو جلدی هم با چنین نگاهی منتشر شده؛ جلد نخست این مجموعه دربردارنده مجموعه سخنرانیهای مطهری پیرامون موضوعی است که اشاره شد. جلد دوم اما دربردارنده یادداشتهای اوست. این کتاب تا به امروز بارها تجدید چاپ شده و از سویی به زبانهای دیگری هم ترجمه شده است. از آنجایی که واقعه عاشورا با تفکرات دینی و از سویی فرهنگمان آمیخته انتشار چنین آثاری که مبنایی پژوهشی دارند از اهمیت بسیاری برخوردار است. چرا که صحبت از واقعه عاشورا، همان طور که در خود کتاب هم آمده در عین صراحت، پیچیدگیهای فراوانی دارد که ممکن است قضاوت انسانها را به افراط و تفریط ختم کند. کارشناسان دینی- فرهنگی این مجموعه دو جلدی را از جمله آثار شاخصی میدانند که میتواند به درک درستمان از عاشورا کمک کند.
حماسه حسینی
مرتضی مطهری
نشر صدرا
به نام تاریخ
2 شهریور
سال 1300 در چنین روزی نخستین شماره روزنامه «طوفان» به مدیریت محمد فرخی یزدی منتشر شد. حمایت از طبقه کارگر و دهقان خط مشی این روزنامه بود و با کلیشه سرخ هم منتشر میشد.
تولدها
آرتور آدامف: نمایشنامهنویس ارمنی-فرانسوی سال 1908 در چنین روزی به دنیا آمد. آرتور آدامف در کودکی با آثار بالزاک آشنا شد و خواندن رمانهای فرانسوی را آغار کرد. در آخرین سالهای جنگ جهانی دوم شروع به نوشتن نمایشنامه کرد که آثاری چون «حمله»، «اروپای مقدس»، «من فرانسوی نیستم»، «شکوه مرد مسخره»، «برپیلان»، «پینگ پنگ»، «همانطور که بودهایم»، «رژه بزرگ و کوچک»، «سنگر» و «اعتراف» از جمله کارهایی هستند که از او باقی ماندهاند. آرتور آدامف را یکی از نمایندگان تئاتر ابزورد میدانند. سبکی از تئاتر به معنای پوچ و بیمعنی که علاوه بر آدامف کسانی چون ساموئل بکت و اوژن یونسکو آن را ادامه میدادند. «هیچ انگاری» یکی از مهمترین ویژگیهای این سبک از نمایش است که پس از جنگ جهانی دوم به اوج رسید. آدامف علاوه بر نمایشنامهنویسی ترجمه هم میکرد و داستانها و نمایشنامههایی از داستایفسکی، نیکلای گوگول، ماکسیم گورکی و آنتوان چخوف را به زبان فرانسوی ترجمه کرد. او سال 1970 درگذشت.
سیامک سپهری: سرپرست گروه پرطرفدار «رستاک» سال 1352 به دنیا آمد. سیامک سپهری که نوازنده تار است موسیقی را در دانشکده هنرهای زیبا خواند و از سال 76 همراه بهزاد پورنقی گروه «رستاک» را در قالب یک گروه موسیقی تجربی تأسیس کرد. کم کم دوستان سپهری به این گروه پیوستند و توانستند با بازنوازی ترانههای محلی و فولکلور ایران طرفداران زیادی در ایران و جهان پیدا کنند. آنها تاکنون 5 آلبوم موسیقی تولید کردهاند و کنسرتهای زیادی هم در کشورهای مختلف جهان برگزار کردهاند.
کیهان ملکی: بازیگر سینما و تلویزیون سال 1347 در چنین روزی به دنیا آمد. کیهان ملکی که رشته نمایش را در دانشگاه آزاد اسلامی خوانده سال 72 با بازی در نقشی کوتاه در فیلم «آرزوی بزرگ» بهصورت جدی وارد این رشته شد. یک سال بعد در «جنگ 39» در تلویزیون بازی کرد و شناخته شد اما شهرت او با سریال «روزگار جوانی» و بازی در نقش«احد» در سال 1377 اتفاق افتاد. پس از آن در سریالهای «این گروه پلیس»، «همسفر»، «همسایهها»، «مزرعه آفتابگردان» و «ستایش» بازی کرد و البته کار در سینما را هم ادامه داد. بازی ملکی در فیلمهای «معجزه خنده» و «مرد بارانی» یدالله صمدی بسیار مورد توجه قرار گرفت. «مانی و ندا»، «زاگرس»، «پروانهای در مه»، «بیداری» و «پرواز مرغابیها» فیلمهای دیگری است که با بازی او دیدهایم.
سالروز تولد احمد رائض مینیاتوریست، اویس وفسی خطاط، علی خدایی خواننده، فرشاد جمالی خواننده، جلال برفی بازیگر، عدالت فرزانه کارگردان، حمید حیاتی داستان نویس، سعید کریمی شاعر، آرش منصور گرگانی شاعر، سینا میرزایی شاعر، پروین مختاری داستان نویس، سیروس نوذری شاعر، مجید دوخته چیزاده عظیمی عکاس، حسین سلطانی تودشکی بازیگر و فیلمبردار، فرید شکن فلاح چهره پرداز، سعدالله نصیری شاعر و خواننده و ریور فینیکس بازیگر امریکایی هم امروز است.
درگذشتها
علی اصغر شعرباف: استاد برجسته معماری سنتی و مرمت بناهای تاریخی سال 95 درگذشت. علی اصغر شعرباف که از آخرین بازماندگان معماری سنتی تهران محسوب میشود سال 1310 به دنیا آمد و از 10 سالگی در کنار پدرش تزئینات معماری را که حرفه خانوادگیشان بود یاد گرفت. در جوانی در کنار استادانی چون حسین لرزاده و محمد معمار کاشانی کار کرد و کاشی تراشی و کاشیکاری را یاد گرفت تا جایی که توانست بسیاری از کارها را خودش به تنهایی انجام دهد. به مرور در پروژههای بزرگ و مهم مشغول به کار شد و مسجد سپهسالار، مدرسه سپهسالار، نمایشگاه بینالمللی تهران، بقعه شیخ صفی اردبیل، مسجد دانشگاه صنعتی شریف، بنای شهدای هفتم تیر در میدان هفت تیر تهران و زیرزمین تالار الماس کاخ گلستان از بناهایی است که آثار شعرباف را میتوان در آنها دید. او در کار مرمت آثار تاریخی هم تبحر داشت و عمارت بادگیر و تالار الماس کاخ گلستان و حوض خانه کاخ سعدآباد را مرمت کرد. مرمت و بازسازی سردر بنای تاریخی عالی قاپوی قزوین نیز برعهده شعرباف بود. او در زمینه کارش تألیفاتی هم داشت که «گره و کاربندی» و «ترسیمات دست کشیده» از جمله آنها هستند.
محمد حیدری موسیقیدان و آهنگساز هم در چنین روزی درگذشت.
عکس نوشت
به مناسبت تولد حسین علیزاده آهنگساز کشورمان علی جعفری پویان نوازنده و آهنگساز موزیک ویدئو «یک شیش» را با همکاری تعدادی دیگر از هنرمندان فعال عرصه موسیقی منتشر کرد. قطعه صوتی این اثر موسیقایی، اول شهریور ماه سال ۹۸ مصادف با سالروز تولد علیزاده منتشر شده بود. این تکآهنگ بر اساس قطعه «نینوا» اثر جاودان حسین علیزاده ساخته شده و برداشتیآزاد از آن قطعه است که با محوریت ساز ویولن و همراهی اصوات الکترونیک نواخته شده است.
بهنود یخچالی تنظیم این قطعه را برعهده داشته است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
مرضیه برومند: کرونا دنیای جذابی برای روایت دارد
-
شهروند مجـــازی
-
نمایش کسوف؛ تأکیدی بر ناامنی جهان
-
چگونه جوانان مستعد به پدیده تبدیل میشوند؟
-
تلاشی برای درک بهتر واقعه عاشورا
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین